روی در ورودی خونه مادر بزرگ : علی جان ، ننه کلید در زیر گلدان جلوی دره.
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 87/2/17 و ساعت 10:44 عصر
نظرات دیگران() با موجودی مواجهه هستیم به نام: بتول نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در پنج شنبه 87/1/29 و ساعت 1:2 صبح
نظرات دیگران() چهار راه فرمانیه، ساعت 12 ظهر نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 87/1/25 و ساعت 10:34 عصر
نظرات دیگران()
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در شنبه 87/1/24 و ساعت 12:21 صبح
نظرات دیگران() صبر و باز هم صبر باشه خدا ، حرفی نیست ، هیچ حرفی نیست. صبر میکنم. نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 10:23 عصر
نظرات دیگران() شرمنده اخلاق ورزشیتم . . . نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 7:7 عصر
نظرات دیگران() من موندم وقتی دو نفر دارن با هم حرف میزنن ، یه نفر که خب اگرچه میتونه شخص عزیزی هم باشه برا چی باید بیاد بشین ور دل اون دوتای دیگه. خلاصه میخوام بگم اگر یه وقت دیدین دو نفر دارن با حرف میزنن ، یا یه نفر سرش حسابی توی کار خودشه (مثلاًداره با کامپیوترش ور میره) هرگز وردلش نشینید چون ممکنه توی رودربایستی گیر کنه و حرفی بهتون نزنه ولی توی دلش از خدا میخواد که از دستتون خلاصش کنه. خلاصه از وردل نشینی جداً بپرهیزید که کفر سگ به بار آرد . . . نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در چهارشنبه 87/1/14 و ساعت 10:0 عصر
نظرات دیگران() اگه فهمیدی اسم اینی که الان هست چیه به منم بگو ، فقط نگو وابستگی و از این جور حرفاست که میدونم نیست. خودم فکر کنم از هموناست که باید توی پستو نگهداری بشه. نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 87/1/13 و ساعت 12:54 صبح
نظرات دیگران()
من به صبح روشن فردا امیدوارم
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 87/1/11 و ساعت 11:0 صبح
نظرات دیگران() حیف گِل که بخوان در مخابراتو باهاش بگیرن. نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در شنبه 87/1/10 و ساعت 2:10 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|