دیشب روی مونیتورم جملاتی نقش می بستند که فقط یکی از اونها برای داغون کردنم کافی بود. فقط اینو بگم که انقدر فشارم رفته بود بالا که چهارپنج بار نزدیک بود پای کامپیوتر حالم بهم بخوره. الانم که دارم اینارو مینویسم هنوز اون جملات عین زیرنویس پشت سرهم دارن از جلوی چشمام رد میشن. (چقدر نگفتن سخته خدا، خودت این بنده بیچارتو دریاب)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|