نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در پنج شنبه 87/1/8 و ساعت 1:49 عصر
نظرات دیگران()
من خودم رو موظف میدونم امشب رو یه جا ثبت کنم، شب هفدهم ربیع الاول مصادف با ششم فروردین سال 1387 هجری شمسی مقارن با رویت ماه شب چهارده حالا این که شب هفدهم من ماه شب چهارده از کجا آوردم رو فقط خودش میدونه
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در دوشنبه 87/1/5 و ساعت 10:41 عصر
نظرات دیگران()
نرم نرمک میرسد اینک بهار ، اونم چه بهاری ، بهاری که نگو و نپرس ، بهاری که خیلی بهاره ، بهاری که . . .
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در چهارشنبه 86/12/29 و ساعت 11:44 صبح
نظرات دیگران()
به قول طرف بعد از این کثافت کاری، همشون دارن با دُمشون نارگیل میشکنند.
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 86/12/28 و ساعت 1:13 عصر
نظرات دیگران()
این روزها بعد از سالها بهاری رو پیش روی خودمم میبینم که مدتها بود انتظارشو داشتم، نه بخاطر اینکه بهار زیباست، نه بخاطر اینکه امسال آغاز بهار با ربیع الاول مقارن شده، نه بخاطر اینکه این اولین بهار بعد از فارغ التحصیل شدنمه، و اصلاً نه بخاطر دلایل اینچنینی. . . فقط به خاطر اینکه، این اولین بهاریه که قبل از اومدنش پیشم هستی، و اینکه دارم میبینم خدا چقدر بزرگواره و چقدر قابل اعتماد همین
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/26 و ساعت 5:52 عصر
نظرات دیگران()
میگم توی سونا به ریش همه خندیدن، به نظرتون چه حسی به آدم میده؟!! . . .
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/26 و ساعت 12:59 عصر
نظرات دیگران()
در مسابقات مشت زنی انتخابی تیم ملی ، تیم مشت زنان اصول گرا به رقابتهای پایانی راه یافت. (بچه ها میگن مث اینکه اول شدن!!!!)
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/26 و ساعت 2:32 صبح
نظرات دیگران()
خدا رو صد هزار مرتبه شکر. یکی نیست بگه آخه بابا اخیراً وسیله ای اختراع شده به نام موبایل ، خب شمارتو بهش میدادی که این همه عذاب نکشی. بازم میگم خدایا شکرت.
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در چهارشنبه 86/12/22 و ساعت 7:55 عصر
نظرات دیگران()
اینم یه پست برا اونی که خودش میدونه. میگم دیگه کار ما از وابستگی گذشت ، پاشو یه فکری بکن.
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/19 و ساعت 3:42 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|