حالم از تفکری که سعی کرده و میکنه تا حقایق موجود در کشور رو کتمان کنه بهم میخوره. بوی کثافت گرفته دیگه این تفکر. الحمدلله . . .
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در پنج شنبه 86/12/16 و ساعت 1:25 عصر
نظرات دیگران()
به سرهنگه گفتم مگه کدپستی که رو کارت ملی نوشته شده برات احراز نمیکنه من ساکن تهرانم؟ -گفت قبض آب گفتم توی سند هم نوشته که من ساکن تهرانم -گفت قبض آب گفتم روی برگه معاینه فنی هم آدرسمو نوشته -گفت قبض آب گفتم توی بیمه نامه هم آدرسو زده -گفت قبض آب -گفتم اگه ما خونمون آب نداشته باشیم چی؟ -گفت قبض آب نمیدونم من خیلی نفهمم یا اون!!! خلاصه از این به بعد هرجا کار اداری داشتین یه قبض آبم تو جیبتون باشه چون اگه یکی لنگه این بابا که امروز به تور من خورد، به تورتون بخوره ، اینکه بخواد روشهای احراز محل سکونت رو یاد بگیره فقط با کرام الکاتبینه و بس!!!!
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 86/12/14 و ساعت 10:0 عصر
نظرات دیگران()
من غلام ابن حسن الی جمیع الرجال و المخدرات دخیل فی الامور الهستیه . . . 1) بدینوسیله از محمود بزرگوار که ایران را قدرت اول امروز جهان اعلام کرده بود صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم. 2) به تمامی عزیزانی که سه چهار روز پیش در جریان انتشار گزارش حاج محمد از برنامه های هسته ای ایران سوت و هورا کشیدند خسته نباشید میگویم. 3) به اطلع میرسانم قطعنامه سوم هم تصویب شد. 4) یلم به یولتون (جوکش رو دیگه خودتون برید بپرسید). 5) فردا همه با هم اعلام خواهیم کرد : مردم دنیا مرگ بر همتون تا چشم جهانیان بر این اقتدار و یکپارچکی خیره بماند
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 86/12/14 و ساعت 1:9 صبح
نظرات دیگران()
چه حالی میده هیشکی نمیاد اینجا. (البته به جز تو جانم ، که دوست دارم همیشه به اینجا سربزنی)
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/12 و ساعت 9:34 عصر
نظرات دیگران()
آمدهام که سر نهم ، عشق تو را به سر برم نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 86/12/7 و ساعت 8:53 عصر
نظرات دیگران()
دیشب روی مونیتورم جملاتی نقش می بستند که فقط یکی از اونها برای داغون کردنم کافی بود. فقط اینو بگم که انقدر فشارم رفته بود بالا که چهارپنج بار نزدیک بود پای کامپیوتر حالم بهم بخوره. الانم که دارم اینارو مینویسم هنوز اون جملات عین زیرنویس پشت سرهم دارن از جلوی چشمام رد میشن. (چقدر نگفتن سخته خدا، خودت این بنده بیچارتو دریاب)
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در سه شنبه 86/12/7 و ساعت 10:47 صبح
نظرات دیگران()
میخواستم اقرار کنم که با همه فکرهایی که کرده بودم الان دارم میبینم که معادلاتم دارن یه جورایی بهم میخورن، البته نگران نیستم چون اینبار اونی که داره بهمشون میزنه ، همونیه که ازش خواسته بودم برام حلش کنه. (دیگه خودت میدونی، بهم بزنی، بهم نزنی، اول و آخر خودت باید درستش کنی (اینم گفتم که بدونی میدونم، کار کار خودته و لاغیر . . .))
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در یکشنبه 86/12/5 و ساعت 9:40 عصر
نظرات دیگران()
امروز جلوی دکه روزنامه فروشی دیدم تیتر اکثر روزنامه ها مربوط میشد به تبعات گزارش البرادعی در خصوص سناریوی انرژی هسته ای ایران. شب هم که داشتم بعد از چند هفته اخبار میدیدم ، متوجه شدم که قراره حاج محمود در خصوص این سناریو افاضه کنن و طبق معمول با سینه ای مالامال از خبرهای خوش برای ملت غیور، انقلابی، فهیم، شجاع و موقیعت شناس ایران ، جلوی دوربین حاضر بشن. بعدش رفتم توی فکر و آخر به این نتیجه رسیدم که : برخلاف شترسواری که دولادولا نمیشه ، علی الظاهر این کار در خصوص ... سواری امکانپذیره. نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در شنبه 86/12/4 و ساعت 9:42 عصر
نظرات دیگران()
پسره به مراقبه گفت : میخوام برم دستشویی اونم گفت هنوز 2 ساعت تا آخر جلسه مونده دلم براش سوخت
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در چهارشنبه 86/12/1 و ساعت 8:30 عصر
نظرات دیگران()
امروز فهمیدم بستن شوفاژ کمه، باید در و پنجره ها رو هم باز کرد، دیگه بوی بهار میاد (کاش زودتر اومده بود) . . .
نوشته شده توسط غلامعلی نجمی در دوشنبه 86/11/29 و ساعت 11:39 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|